زیر 18 سال نیاد تو ...

زیر 18 سال نیاد تو ...

زیر 18 سال نیاد تو ...

زیر 18 سال نیاد تو ...

آوای مادر

ساعت 3:00 نصف شب بود تلفن زنگ خورد
پسری از خواب عمیق بیدار شود و با عصبانیت تلفن را برداشت و متوجه شد مادرش است به او به تندی گفت: من را چه را بیدار کردی؟
مادر: می خواستم به تو یاد آوری 23 سال قبل را بکنم که نگذاشتی من بخوابم حال برو بخواب
فردا صبح پسر شرمسار با دسته گلی به خانه ی مادرش رفت و دید...
دید مادر که تلفن در دست دارد و در کنارش شمعی نیمه سوخته به خوابی عمیق فرو رفته و دیگر بیدار نخواهد شد ...

ما رو با نظر های خشک و خالی تون خوشحال کنید
نظرات 3 + ارسال نظر
پادرا جمعه 19 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 12:28 ق.ظ http://padra.blogsky.com

عشق مادری که بده بستون نیست ! اگه یه نفر یه بار اشتباه کرد مارو زایید تو این دنیای قربونش برم قشنگ که از تنهایی در بیاد دیگه تشکر نداره که ! برای خودش این کارو کرده ! ولی اگه مهربونی کرده باشه و زشتی های این دنیای کثسفو زیبا کرده باشه باید تا آخر عمر قربونش رفت. از اونجاییکه مادر های مهربون ایرونی نسلشون منقرض شده (از در و دافی هاش پیداست) دیگه سوگواری برای مادر هاهم بی معنیه !

[ بدون نام ] یکشنبه 4 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 10:13 ب.ظ

عمرا بتونی محبت مادرتو بفهمی با پادرا هستم

۵/۱۷ چهارشنبه 14 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 05:45 ب.ظ

ببین داش کیان من یه اعتقادی دارم اونم اینکه نه من ونه تو ونه هیچ کس دیگه نمیتونه حتی با یه گلستان گل زحمات مادرشو جبران کنه حالیته داداش.

راستی امروز ۱۴/۶/۸۶ و من یه چند روز دیگه میام تا جواب نظرم رو ببینم حتما بنویس.

با تشکر نازی جون ۵/۱۷ ساله

نازی جون یه چیز میگی عزیزم
به قول پیامبر عظم اگه مادرتو 399 بار با پای پیاده از مشهد تا مکه بزاری رو کولت ببری که هیچ یه بار دیگم ببری تازه یک دهم زحمت هاشو هم نمی تونی انجام داده باشی چه رسد با یه گلستان
اما با یه گلستان می تونی بگی که دوستش داری
خوشحالم کردی چرا آی دی و اسم بلاگتو نزاشتی
مایل به آشنایه بیشتر
بعد از عمری بقیر از بعضیا یه نظر قشنگ و منتقدانه
همیشه سر به زیر و سر بلند باشی ( کیان)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد