زیر 18 سال نیاد تو ...

زیر 18 سال نیاد تو ...

زیر 18 سال نیاد تو ...

زیر 18 سال نیاد تو ...

روزی روز گاری

روزی روز گاری مردی بود که در کار خیر همیشه اول بود
روزی بود که دلش گرفت و دوست داشت فرزندی داشته باشد که به او روزش را تبریک بگوید
ناگاه زنگ در زده شد و مرد در را باز کرد
دید پسچی است نامه ای به دست او داد
مرد نام را باز کرد و خواند :
روزت مبارک پدرم
در جای امضا نوشته بود از طرف تمام افراد یتیم خانه تو ...
مرد گریست و نامه خیس شد
نظر نظر نظر
هرگز نشه فراموش نظر بدیو بری تو
نظرات 1 + ارسال نظر
نمیدانم پنج‌شنبه 25 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 12:34 ق.ظ

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد