افروخته یک به یک سه چوبه کبریت در دل شب نخستین برای دیدن تمامی رخسارت دومین برای دیدن چشمانت آخرین برای دیدن دهانت و تاریکی کامل تا همه را یک جا به خاطر آورم در آن حال که به آغوشت می فشارم
اتفاقی با وبلاگت آشنا شدم ... از پستها و مطالب و عکسهایی که اینجا قرار دادی کلی لذت بردم و استفاده کردم ... ممنون از تو بخاطر اینهمه ذوق و احساسی که داری و اینجا در معرض دید دیگران قرار دادی ...
ای بابا ..بیخیال...مطمئن باش لابد نباید که نشد...عشقو فهمیدن لیاقت میخواد هر کسی ندارتش...من مطمئنم اگه جور نشده حتما باید نمیشده وگرنه بدبختت میکرد ...به جان خودم..(خنده)..آپ کن وبلاگتو دیگه...
چشم آپ هم می کنیم جای شما خالی شمال بودیم اگه جای من بودی...
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
سلام کیان عزیز
اتفاقی با وبلاگت آشنا شدم ... از پستها و مطالب و عکسهایی که اینجا قرار دادی کلی لذت بردم و استفاده کردم ... ممنون از تو بخاطر اینهمه ذوق و احساسی که داری و اینجا در معرض دید دیگران قرار دادی ...
مرسی
ابر هم در بارشش قصد فداکاری نداشت...عقده بر دل داشت...روی خاک خالی کرد و رفت...
من واقعا امیدوارم به اون چیزی که میخوای برسی...
نشد جان تو همشون پستن ...
ای بابا ..بیخیال...مطمئن باش لابد نباید که نشد...عشقو فهمیدن لیاقت میخواد هر کسی ندارتش...من مطمئنم اگه جور نشده حتما باید نمیشده وگرنه بدبختت میکرد ...به جان خودم..(خنده)..آپ کن وبلاگتو دیگه...
چشم آپ هم می کنیم
جای شما خالی شمال بودیم
اگه جای من بودی...