قطار میرود تو میروی ...تمام ایستگاه میرود...و من چقدر سادهام که سالهای سال ...در انتظار تو در کنار این قطار رفته ایستادهام و همچنان به نردههای این ایستگاه رفته تکیه دادهام...
پس از اندی سال که قالب این پیج خراب شده بود و مطالب پاک شد
دوباره تونستم اینجا رو پیدا کنم
اون موقع که اینجا رو می نوشتم 17 سال ام بود...
چقدر کودکانه به افکار عاشقانه خود عشق می ورزیدم...